كاظمي ذهابي/وبدا
دكتر مژگان كاوياني از معدود پزشكان غير بومي است كه تمامي دوران خدمت خود را در استان لرستان سپري كرده است. وي عليرغم اين كه سال هاي زيادي به عنوان تنها فوق تخصص غدد در استان به درمان بيماران پرداخته است اما عشق به كار و دغدغه ي بيماران نيازمند را تنها اصل مهم در حرفه ي خود مي داند و طبابت در شهرهاي بزرگ و با امكانات را اصل ندانسته و معتقد است ماحصل كار يك پزشك زماني به حد تعالي خود خواهد رسيد كه براي محروم ترين و كم بضاعت ترين مردم باشد. درهمين راستا اين پزشك فرهيخته و دلسوز در گفتگو با وبدا از فراز و نشيب هاي خود پس از سال ها تحصيل و طبابت سخن گفت. متن كامل اين گفتگو را در ادامه تقديم مي كنيم
.
-*با سلام و خسته نباشيد لطفا خودتان را به مخاطبين معرفي كنيد.
با سلام و عرض ادب و احترام به مخاطبين عزيز، مژگان كاوياني هستم، متولد سال 1347 در تهران، البته من اصليت مازندراني دارم. به خاطر شرايط شغلي پدرم كه پزشك ارتش بودند از سال 1350 به شهرستان رشت مهاجرات كرديم. مادرم خانه دار هستند. دو خواهر و دو برادر هستيم. برادر بزرگ ترم دندانپزشك هستند و برادر كوچك تر به كار آزاد اشتغال دارند. خواهرم حسابداري خوانده است.
-*در مورد شرايط تان در دوران نوجواني و قبل از ورود به دانشگاه صحبت كنيد. خيلي ها دوست دارند بدانند شما چطور به اين سمت آمديد.
من در شرايط تحصيلي متوسط رو به بالا درس مي خواندم. البته بايد عنوان كنم در زمان ما شرايط با الان فرق مي كرد.
-*چطور؟
امروزه خانواده ها سعي مي كنند مديريت ويژه اي روي بچه ها داشته باشند تا بتوانند شرايط تحصيلي خود را ارتقا داده و در بهترين رشته هاي دانشگاه پذيرفته شوند. ضمن اين كه هزينه هاي سرسام آور كلاس هاي كمك آموزشي و كنكور را بايد به آن اضافه كنيم. ببينيد من اعتقاد دارم به زور نمي توان چيزي را به كسي تحميل كرد. براي موفقيت در آزمون ورودي به دانشگاه بايد تفكر بچه ها را عوض كرد و براي آن ها ترسيم هدف كرد. اين كه دانش آموزي در دوران تحصيلي خود قبل از دانشگاه بهترين نمره ها را كسب كند ملاك موفقيت در كنكور نخواهد بود. در آزمون ورودي دانشگاه ها كساني موفق خواهند شد كه مطالب را خوب درك كرده و در ذهنشان تجسم كرده باشند. همان طور كه گفتم من خودم دانش آموز متوسط رو به بالايي بودم وعليرغم اين كه پدرم پزشك بود آن چنان جبري روي من نداشتند كه حتما بايد پزشك شوم و اين دقيقا همان چيزي است كه تحصيل در دوران ما و الان را با هم متفاوت مي سازد. آن موقع ما كلاس كنكور نداشتيم و فقط با پشتكار و جديت در كار و البته هدفي كه در ذهنم ترسيم كرده بود موفق به پذيرفته شدن در رشته ي پزشكي شدم. البته نمي توان منكر نقش انسان هاي تحصيل كرده در خانواده هايشان شد، اما نقش اصلي را خود بچه ها رقم مي زنند. ما آن زمان خيلي خودجوش پا به اين عرصه گذاشته و به سرانجام رسانديم.
-*در مورد فرزندانتان بگوييد. آيا اين مطالبي كه عنوان كرديد براي فرزندان خودتان صدق مي كند؟
من دوتا دختر دارم. خوشبختانه هر دو خوب درس مي خوانند. اما هيچگاه براي آنها اجباري ايجاد نمي كنم كه حتما بايد پزشك شوند. من شرايط را طوري براي آنها به وجود آورده ام كه سمت علاقه خودشان بروند. البته در اين مسير همسرم (دكتر عبدالهيان فوق تخصص گوارش) خيلي كمك مي كنند. اين را هم بايد اذعان كنم كه پزشكي روياي هر دوي آنهاست هرچند دختر بزرگم با اضطرابي كه در من و پدرش براي پيگيري مشكل درمان بيماران مي بيند كمي دو دل شده است.
-*با توجه به اين كه شما علاوه بر طبابت بايد مديريت منزل را نيز داشته باشيد، چگونه اين تعادل را برقرار مي كنيد؟
اين موضوع همواره يكي از دغدغه هاي من بوده است. من هميشه سعي كرده ام اين قضيه را مديريت كنم. يكي از برنامه هاي من اين بوده كه روزهاي حضورم در مطب را به دو روز در هفته كاهش داده ام. با اين روند مي توانم كارهاي منزل را نيز مديريت كنم. راستش من به آشپزي هم خيلي فكر مي كنم چون به غذاي خانگي خيلي علاقه دارم. به همين خاطر كارهايم را طوري تنظيم مي كنم كه بتوانم غذاي منزل را خودم بپزم.
-*فكر نمي كنيد اين موضوع باعث شود در روند درمان بيماران و نيازمندي به حضور شما اختلالي ايجاد شود؟
خوشبختانه نه، چرا كه تخصص من غدد است و شرايط مراجعه كنندگان من معمولا اورژانسي نيست و بيشتر براي تكميل اطلاعات بيماران ساير تخصص هاست. اگر هم مورد خاصي باشد كه نياز اورژانسي داشته و حضور من الزامي باشد، در اسرع وقت به آنجا مي روم. هرچند اين گونه موارد خيلي نادر است.
-*خانم دكتر، هيچ وقت فكر مي كرديد به اين جايگاهي كه داريد دست پيدا مي كنيد؟
واقعيت اين است كه من از اول پزشكي را دوست داشتم و هدف اصلي من بود. اما تا قبل از اين كه وارد دانشگاه شوم به ادامه تحصيل در رشته هاي تخصصي فكر نكرده بودم و تنها دغدغه ي آن زمانم پذيرفته شدن در رشته ي پزشكي بود. اما بعد از ورود به دانشگاه رفته رفته متوجه شدم كه به تخصص داخلي خيلي علاقمند هستم چرا كه اعتقاد دارم تخصص داخلي مادر بيشتر رشته هاي تخصصي پزشكي است و اين تا جايي بود كه بهترين نمره ها را از دروس مربوط به داخلي مي گرفتم. اين شد كه تلاش كردم تا در آزمون دستياري داخلي پذيرفته شوم و خوشبختانه همين گونه هم شد.
-*در ادامه چطور شد كه در مقطع فوق تخصص به سمت غدد رفتيد؟
نمره علمي من در مقطع تخصص بالا بود و فرصت انتخاب متنوع تري داشتم. من هم مي توانستم فوق نفرولوژي(كليه و مجاري ادراري) بخوانم و هم غدد، اما با شناختي كه از خودم داشتم كه خيلي استرسي هستم و روي وضعيت بيمارانم حساس، ترجيح دادم در رشته ي غدد ادامه دهم.
-*وضعيت اين تخصص در حال حاضر به چه شكل است؟ كارش سنگين نيست؟
راستش من سال ها به عنوان تنها فوق تخصص اين رشته در خرم آباد طبابت كردم. در مقطعي هم يكي دو نفر از همكاران طرحي آمدند و پس از اتمام طرح رفتند. در حال حاضر به جز من آقاي دكتر معظمي گودرزي نيز اينجا طبابت مي كنند. با اين وجود حجم مراجعات واقعا بالاست و ما حتي از استان هاي همجوار هم مراجعه كننده داريم. با تمام اين مسائل هميشه سعي كرده ام تا جايي كه در توانم باشد در فكر رفع مشكلات بيمارانم از هر شهري كه هست باشم.
-*چطور شد به خرم آباد آمديد؟
چون پس از اتمام دوره ي پزشكي عمومي مستقيما به سمت تحصيل در مقطع تخصص رفتم، دوره ي طرح من از مقطع تخصص شروع شد به همين دليل بايد در مناطق محرومي كه وزارت تعيين مي كرد خدمت طرحم را مي گذراندم. در آن روز دو استان سيستان و بلوچستان و لرستان به من معرفي شد. راستش من شناخت آن چناني از هيچ كدام از اين دو استان نداشتم و صرفا به خاطر بعد مسافتي و نزديكي فاصله لرستان تا شمال اينجا را انتخاب كردم. بعد از حضورم در لرستان همه چيز خوب پيش مي رفت تا جايي كه با آقاي دكتر عبدالهيان همكار شدم و پس از آن ازدواج كردم. البته ايشان اصفهاني هستند و مثل من براي طي كردن دوران طرح به لرستان آمده بودند. خلاصه هر روز كه مي گذشت بيشتر به شرايط اينجا عادت كرده و احساس راحتي مي كردم. تا اين كه شرايط به گونه اي رقم خورد كه با هم تصميم گرفتيم پس از اتمام دوران طرح همين جا به كارمان ادامه دهيم.
-*چرا بعضي از پزشكان فكر مي كنند حتما بايد در شهرهاي بزرگ و مهم كار كنند؟ اين چه امتيازي دارد؟
من با اين موضوع موافق نيستم. به نظر من يك پزشك متعلق به خودش نيست و وقتي كسي با امكانات و اعتبار مملكت كه متعلق به مردم است درس مي خواند در خودش يك تعهد ايجاد كرده و بايد در هر جا كه باشد به فكر درمان و تأمين سلامت مردم باشد. من نمي دانم طبابت در شهرهاي بزرگ مثل تهران چه امتيازي دارد. شايد يك اعتبار كاذب را براي آن به وجود آورده اند. البته مسائلي وجود دارد كه شايد دليل اصلي باشد و ضرورتي نداشته باشد گفته شود!
-*چه مسائلي؟
ببينيد شما حتما از برخوردهاي نادرستي كه برخي از همراهان بيماران با پزشكان انجام مي دهند شنيده ايد. شايد در شهر هاي بزرگ اين مشكلات كمتر باشد و به نظرم اين مي تواند يكي از دلايل مهاجرت باشد.
-*تا كنون درخرم آباد با اين گونه برخوردها مواجه شده ايد؟
بله مواردي بوده است كه البته من آن مواقع، سعي كرده ام شرايط بيماران را درك كنم. همراهان بيماران استرس و دغدغه ي سلامت بيمارشان را دارند وگرنه دليلي ندارد بخواهند رفتار تندي با پزشك معالج داشته باشند.
-*تا حالا به اين موضوع فكر كرده ايد كه شايد نياز باشد برگرديد و بيشتر نزديك خانواده باشيد؟
حقيقتش را بخواهم بگويم بله! به اين موضوع فكر كرده ام. از اين كه مجبورم سالي يك بار آن هم در حد چند روز خانواده ام را ببينم واقعا برايم سخت است. اما بايد شرايطش ايجاد شود.
-*چه شرايطي؟
اينجا فوق تخصص غدد كم دارد و فعلا نياز است كه من باشم. مادامي كه نيروي پزشك فوق تخصص غدد در خرم آباد نباشد من هم اينجا مي مانم اما اگر كسي بيايد و جاي من را پر كند، آن زمان مي توانم براي رفتن راي زني هاي لازم را انجام دهم.
-*از خاطراتي كه در اين مدت در لرستان داشتيد بگوييد.
خاطره كه زياد است. اما روز اول كاري كه در خرم آباد شروع كردم را فراموش نمي كنم. آن روز من به عنوان متخصص داخلي با يك بيمار تقريبا شصت و سه چهار ساله مواجه شدم. من آنكال بودم و اين بيمار حال وخيمي داشت. آن شب مرتب شرح حال او را مي گرفتم و پيگير درمانش شدم. آن بيمار به دليل مشكلات زندگي با هدف خودكشي قرص برنج خورده بود. خلاصه خدا خواست و شرايط به گونه اي پيش رفت تا بهبودي كاملش را به دست آورد. بعد از اين موضوع يك روز كه از بيمارستان بيرون مي رفتم آن مرد را ديدم كه دست فروشي مي كرد. البته من اول او را نشناختم و اما بعد كه سمتم آمد و تشكر كرد متوجه شدم كدام بيمار بوده است. خاطره ديگري كه مدتي است ذهنم را آزرده مي كند بر مي گردد به چند روز پيش كه يك خانم بيست و چهارساله را ويزيت كردم. او در كما بود و ما هرچه تلاش كرديم نتوانستيم او را نجات دهيم. به دنبال وقايعي كه برايش به وجود آمد متأسفانه دوام نياورد و از دنيا رفت.
-*در مورد پديده ي شوم زيرميزي كه شنيده مي شود در بين پزشكان وجود دارد چه نظري داريد و چقدر آن را تأييد مي كنيد؟
خيلي صادقانه بگويم اين موضوع از قبل وجود داشته و الان هم ممكن است باشد. اما اعتقاد دارم در هر شغلي كمتر از ده درصد ممكن است دچار بي اخلاقي و انحراف شوند و پزشكان نيز از آن مستثني نيستند. من اصلا اين موضوع را قبول ندارم و آن را ظلم در حق بيمار مي دانم. با اين وجود فكر مي كنم با شروع طرح تحول سلامت خيلي كم شده است.
-*ما قبلا اين سوال را كه اختلاف درآمد پزشكان با ساير پرسنل بهداشت و درمان را منصفانه مي دانيد يا نه از پزشكان زيادي پرسيده ايم. مي خواهيم شما هم نظرتان را بگوييد.
اول اين كه فقط پزشكان نيستند كه درآمدهاي بالا دارند! يك سري مشاغل هستند كه امروزه درآمدهاي فوق العاده اي دارند اما كسي روي آنها حساس نيست. به عنوان نمونه مي گويم بعضي از مدرسين كلاس هاي كنكور به ويژه در شهرهاي بزرگ درآمدهاي فوق العاده بالايي دارند اما خانواده ها براي پرداخت آن هيچ اعتراضي ندارند اما موقع پرداخت هزينه ي ويزيت يك پزشك همه حساس مي شوند. يا اين كه بعضي از بانوان حاضرند مبالغ گزاف و سنگيني را براي سالن هاي زيبايي و بزك پرداخت كنند اما زمان تأمين هزينه هاي سلامت مقاومت مي كنند. نمونه ديگر ناظرين و پيمانكاران پروژه هاي عمراني هستند كه با درآمدهاي نجومي اصلا در توجه عموم نبوده و كسي اعتراضي به آنها ندارد و البته مثال هاي ديگري هم وجود دارد. ببينيد ما بايد واقع بين باشيم. سختي و ارزش كار پزشكان كه تأمين سلامتي مردم است را هيچ شغلي ندارد، هر چند تمامي مشاغل در جاي خود محترم هستند و بايد مورد توجه باشند. من فكر مي كنم بايد آن طرف موضوع بيشتر ديده شود و آن هم دريافتي هاي فوق العاده پايين پرسنل بهداشت و درمان است. اين مشاغل است كه بايد تقويت شوند نه اين كه بگوييم پزشكان زياد حقوق مي گيرند!
-*احساس شما نسبت به مردم چيست؟ آنها را خود مردم مي بينيد يا مشتري؟
نگاه من به مردم نگاهي است كه من به خانواده ام دارم. من هميشه اين موضوع را به دانشجويانم تذكر مي دهم. ديد من به بيماران به ويژه در بخش اورژانس ديدي است كه به فاميل و اقوامم دارم. بعضي مواقع من آن قدر كه به بيمارانم رسيده ام براي پدر و مادر خودم زحمت نكشيده ام! به نظر من اين بي انصافي است كه به مردم با ديد مشتري نگاه كنيم.
-*مي خواهيم نظر خودتان را در مورد طرح تحول سلامت عنوان كنيد.
ماهيت طرح خوب بود اما به همان اندازه مشكلاتي را به وجود آورده است.
-*چه مشكلاتي؟
ببينيد مقدمه ي اين طرح نظام ارجاع است كه بايد رعايت شود. من خودم بعضا به مواردي برخورد كرده ام كه بيماري از يك روستاي دورافتاده مراجعه كرده و با مبلغ پايين در يك روز به سه يا چهار پزشك فوق تخصص مراجعه كرده است. در حالي كه هيچ ضرورتي نداشته است و اين موضوع تنها وقت بيماران نيازمند را گرفته است. اين يكي از مشكلات اصلي اين طرح است و باعث شلوغي بيش از حد بيمارستانها پس از شروع طرح شده است. يكي ديگر از ضعف هايي كه وجود دارد عدم آگاه سازي و آموزش مردم است. مردم بايد بدانند در مواقعي كه ضرورت ندارد نبايد به پزشك تخصصي و فوق تخصصي مراجعه كنند و اين موضوع تنها وقت بيماران نيازمند را مي گيرد. يكي از حلقه هايي كه در اين طرح گم شده است پزشكان عمومي هستند. در طرح تحول سلامت پزشكان عمومي نقش كليدي و مهمي دارند كه متأسفانه مردم آن را ناديده گرفته اند و شايد به دليل ناآگاهي باشد. پزشك عمومي در اين طرح بايد اولين نفري باشد كه بيمار به او مراجعه مي كند. در صورت تشخيص پزشك عمومي است كه اگر بيمار نياز داشته باشد به پزشك متخصص ارجاع داده مي شود. به نظر من اگر اين دو نقيصه يعني آموزش استفاده صحيح مردم از طرح و رعايت نظام ارجاع رفع شوند، هم بار هزينه ها به مردم كم شده است و هم هزينه هاي تحميل شده به وزارت تعديل مي شود. فكر مي كنم اگر اين دو موضوع با جديت در برنامه قرار نگيرند اين طرح در مسير تنزل قرار خواهد گرفت.
-*در پايان اگر صحبت خاصي باقيمانده است عنوان بفرماييد.
صحبت پاياني من اين است كه ان شاالله هر چه سريعتر بستري فراهم شود كه مقوله هاي آموزش، بهداشت و درمان به موازات هم پيش بروند. اميدوارم اين موضوع با جديت و به ويژه در مراكز تابعه دانشگاه صورت پذيرد. از شما و همكارانتان تشكر مي كنم و اميدوارم موفق و سربلند باشيد.